هوای پاییز این روزها بسیار سرد است و از باران و بارندگی خبری نیست. اما همینکه در کنار هم هستیم نعمتی است و دلگرممان می کند به زندگی. چای باشد یا نباشد، باران ببارد یا نبارد؛ وقتی دوستی و همکاری باشد چه اهمیتی دارد؟ وقتی ما می دانیم از زندگی چه می خواهیم و برای این خواسته، با هدفمندی پیش می رویم، یعنی خوده زندگی و برای بارش آگاهی تلاش می کنیم…
امروز ۲۰ ام آذر ماه است و جلسه سوم کلاس set۳ با حضور همگی زبان آموزان، آغاز شد…

 

IELTS7 Banner 01 8

 

شروع کلاس؛ همکلاسی جدید!

ابتدای کلاس با سلام و احوالپرسی های همیشگی شروع شد. زبان آموزان این سطح از کلاس زبان شوخ طبعی ویژه ای دارند و برای همین استاد هم شبیه خودشان رفتار می کردند. استاد از حسین به انگلیسی پرسیدند خوش میگذره و اون گفت: آره. استاد پرسیدند: دلیل اینکه خوش میگذره چیه و حسین گفت به خاطر مشق زیاد مدرسه .همه ی کلاس با شنیدن این حرف خندیدند و تایید کردند.یکی از بچه های کلاس به نام امیرحسین امروز جلسه ی اولش بود و سعی می کرد توجه دوستان و استادش را به خودش جلب بکند. مثلا سر کلاس خوراکی می خورد یا به فارسی صحبت می کرد. استاد از امیرحسین خواستند که خودش را برای بقیه دوستانش معرفی کند و…

 

 

گروه های کلاسی یا کلاس گروهی؟!

کلاس به پنج گروه دو نفره تقسیم شد و از آنها خواسته شد کتاب را باز بکنند و هر گروه به دلخواه خود یک مکالمه را از کتاب انتخاب بکند و از محل های دیدنی و مکان هایی که دوست دارند صحبت بکنند. گروه ها به سرعت به تمرین پرداختند و استاد از امیرحسین، شاگرد جدید خواستند که نزدیک میز خودش بنشیند و قوانین کلاس را در حالی که دوستانش مشغول مکالمه کردن بودند، به امیرحسین توضیح دادن و از او خواسته شد حتی به صورت جملات کوتاه، اما به انگلیسی صحبت بکند. امیرحسین قوانین را نمی دانست اما همین تذکر دوستانه ی استاد کافی بود تا ما امیرحسین را به طرز عجیبی، به شکل دیگری ببینیم.
در ادامه هر کدام از زبان آموزان زیرکلمات جدیدی که معنی آن را نمی دانستند، خط کشیده و در کتاب دیکشنری انگلیسی به انگلیسی خود طرز تلفظ و معنی کلمات را چک می کردند که این موضوع از چشم استاد پوشیده نبود و با تشویق استاد برای استفاده از کتاب های دیکشنری مواجه شدند.

 

 

اواسط کلاس

در اواسط کلاس از بچه ها خواسته شد که نوت بوک های خود را باز کنند و از قسمت هایی که در تمرین قبل برای مکالمه نکرده بودند، سوال طرح بکنند. هدف از این کار استاد این بود که سوالات هر گروه به گروه هایی داده بشود که درباره همان قسمت به مکالمه پرداخته بودند و آنها می توانستند با توجه به اطلاعاتی که داشتند جواب این سوالات را بدهند و در نتیجه هر کدام از آنها، بخش انتخابی خود را با سوال مطرح شده، بهتر متوجه شوند.
بعد از جواب دادن به سوالات دانش آموزانی که قسمت اول را انتخاب در سمت راست کلاس و دانش آموزانی که قسمت دوم را انتخاب کرده بودند سمت چپ کلاس نشستند.هر گروه شروع به خواندن قسمت خود برای گروه مقابل کرد.با اینکار دانش آموزانی که یک قسمت را انتخاب نکرده بودند آن قسمت را نیز با کمک گروه مقابل یاد می گرفتند.اینکار گروهی بود و نقش استاد بسیار کمرنگ بود.
کارهای گروهی می تواند انگیزه برای تلاش را بیشتر بکند و بهتر از اساتید عزیز تنها متکلم وحده نباشند تا کلاس از حالت یکنواختی و کسل کننده خارج بشود.

 

 

پایان کلاس

و اما این پایان ماجرا نبود. استاد در دقایق آخر کلاس از آنها خواست یک پاراگراف از محل زندگی خود بنویسند و در حین نوشتن، استاد از نوشته های آنها بازدید می کرد. سه نفر از زبان آموزان به صورت داوطلب نوشته های خود را برای بقیه دوستان خود خوانند و این پاراگراف های هر چند کوتاه دلیلی بر ایجاد یک مکالمه خوب و سوال و پرسش در پایان کلاس شد.
در یادگیری زبان بهتر است که در فعالیت های کلاس مشارکت کنید و شجاعت در مکالمه و سوال و پرسشش را تمرین کنید. زبان آموزانی که به شجاعت و خودباوری رسیده اند از پرسیدن و گفتن اینکه ” من نمی دانم” نمی ترسند و همین امر باعث می شود که بتوانند به موضوع درس پس از مدتی مسلط شده و روند یادگیری را به راحتی بگذرانند.
خدا را شاکریم که امروز نیز کلاس به خوبی و خوشی به اتمام رسید و زبان آموزان با مشارکت و شرکت در فعالیت های گروهی توانستند سهمی در بهتر شدن کلاسشان داشته باشند. تمرکز این جلسه بر روی هر چهار مهارت در یادگیری زبان، بود و فکر می کنم امروز زبان آموزان به خوبی از عهده این کار بر آمدند.