جلسه دوم هم شروع شد و من یک نفر به نوبه خود خوشحالم که امروزم را هم در کنار آنهایی می گذرانم که حرفی برای گفتن دارند و البته کاری برای انجام…
تغییر در زندگی یک الزام است و ” خوشبختی یک چیز بزرگ نیست؛ ترکیبی از میلیون چیز کوچک است”. برای رسیدن به خوشبختی باید تغییرات سازنده داشت و برای خوشبخت بودن باید میلیون ها کار کوچک کرد تا تو را با هر نگاهی که بنگرند، خوشبخت ببینند.
خوشبخت بودن به معنی امروزی، یعنی شغل خوب، زندگی خوب، خانه خوب و … اما همه ما می دانیم خوشبختی واقعی، یعنی رضایت از خود. یادگیری زبان کدام یک از این ها را به شما می دهد؟ تا به حال به آن فکر کرده اید؟

IELTS7 Banner 01 8

شروع کلاس

جلسه دوم رنگ و بویی پاییزی داشت. در همان ابتدا استاد کلیپ آموزش سلام واحوالپرسی به زبان انگلیسی برای آنها گذاشتند تا هم مروری باشد و هم با جوی شاد کلاس را شروع بکنند. همخوانی آنها را دوست داشتم و دستهای کوچکی که در کنار هم صدایی بلند داشتند. کف می زدند و می خندیدند و من تصور می کردم که چرا ما این کودکان را به بزرگ شدن دعوت می کنیم؟
در همین حین بود که فیلم آموزش سلام به زبان انگلیسی تمام شد و استاد به حضور و غیاب پرداختند. همه حضور داشتند و استاد از آنها خواست که از حال و هوای این چند روزی که در کلاس نبودند بگویند. صحبت آنها گرم شده بود و همه راضی از این مکالمه به زبان انگلیسی.
در همین حین بود که استاد مجدد کلیپ آموزش زبان برای آنها گذاشت که موضوع……. He /She is wearing را پرزنت می کرد. بعداز دیدن این کلیپ بچه ها برای بار دوم آن را تماشا کردند با این تفاوت که این بار روی جمله ساختن تمرکز بیشتری داشتند . بعد از هر جمله استاد کلیپ را متوقف می کرد و از آنها خواستند جمله هایی که شنیده اند را تکرارکنند. هدف از انجام اینکار این بود که گوش آنها به شنیدن زبان انگلیسی آشنا شود و مهارت Listening در زبان انگلیسی آنها تقویت یابد.
تمرکز کلاس بر روی چهار مهارت شنیدن، صحبت کردن، نوشتن و خواندن بود و اولین مهارت که گوش دادن و شنیدن بود را با همان بخش و قسمتی دیگر را با یک فعالیت که در کتاب بود، با زبان آموزان خود کار کردند. آنها بعد از شنیدن باید جملاتی راجع به لباس و اینکه چه چیزی پوشیده بودند می نوشتند.

حدس بزن چی پوشیدم؟

برای انجام دومین مهارت یعنی مهارت صحبت کردن در زبان انگلیسی، ابتدا بچه ها به شش گروه دو نفره تقسیم شدند. هر گروه با تصاویری که روی پوسترها روی میز گذاشته شده بود از همدیگر سوال می پرسیدند. سوالات به این روش بود ?What is he /she wearing
بعد از اینکه این مکالمه در ده دقیقه بین آنها انجام شد از زبان آموزان خواسته شد پشت به پشت هم بنشینند و بعد حدس بزنند دوست مقابل آنها چه چیزی پوشیده است. این روش آموزش زبان با بازی، آنها را سر کیف آورده بود و کلاس به طرز عجیبی با خنده و شوخی همراه شده بود.
آنها باید رنگ لباس یا کفشی که دوستشان پوشیده بود را هم حدس میزدند. این فعالیت به دقت و توجه آنها نیز کمک می کرد.
در حین انجام این فعالیت دو نفر از دانش آموزان ترتیب گفتن جمله را اشتباه گفتند مثلا به جای اینکه اول رنگ بعد اسم لباس را بگویند در ابتدا لباس بعد رنگ را در جمله انگلیسی به کار می بردند. که بلافاصله به وسیله ی گروه های دیگر تصحیح می شد.
سومین مهارت، مهارت خواندن در زبان انگلیسی بود‌. از آنها خواسته شد کتاب را باز کرده و به صفحه ای که حاوی تعدادی تصاویر و همچنین جملات سوال و جوابی بود، نگاهی بیندازند. ابتدا خوده استاد با صدای بلند از روی سوال ها و جواب ها خواندند. سپس از زبان آموزان خواسته شد که به دلخواه یک تصویر انتخاب کرده و جمله و سوال مربوط به آن قسمت را بخوانند.

اخرین مهارت مهارت نوشتن در زبان انگلیسی بود. پانزده دقیقه آخر کلاس روی مهارت Writing در زبان انگلیسی کار شد. به آن ها سوالهایی به همراه جواب داده شد که به صورت نامنظم و بهم ریخته بودند و از زبان آموزان خواسته شد که جملات را در دفتر خود بچسبانند و بعد شروع به مرتب کردن آنها با استفاده از یافتن جواب هایشان و البته چسباندن آن جواب ها در جای مناسب بکنند. تمرکز و دقت در این مرحله بسیار مهم بود.

تقدیم به خانم معلم…

استاد از آنها خواست برای یادگیری بیشتر و انجام تکلیف در منزل برای جلسه بعد عکس دو نفر را در دفتر خود بچسبانند و درباره لباس هایی که پوشیده اند، به سوال و جواب بپردازند.
زنگ به صدا در آمد و همه داشتند آماده رفتن می شدند که یکی از زبان آموزان به استاد خود یک هدیه داد و این کار او استاد را بشدت سر ذوق آورد. یک گل بزرگ نقاشی شده که به فارسی روی آن نوشته شده بود: خانم من شما را خیلی دوست دارم چون به من خواندن و نوشتن یاد می دهید.
این قشنگ ترین پایانی بود که تا به امروز دیده بودم. پایانی با حس قدردانی و احساس مهم بودن که در کنار هم شکل گرفته و رضایت و لذت در نگاه هر دو موج می زد…
استاد زبان آموزش را سفت در آغوش کشید و همه به شدت در این حال خوب شریک بودند. چقدر خوب می شود اگر همه ما برای یاد گرفتن حتی یک جمله زیبا یا مسائل کوچک، زبان تشکر کردن را بیاموزیم تا دنیایی به جد زیباتر و ملموس تر را به خود و دیگران تقدیم کنیم.
شما در طی این سال هایی که به مدرسه رفته اید، دانشگاه رفته اید و کسب علم کرده اید کدام یک از معلمان یا اساتید خود را به یاد دارید که به شما درس زندگی داده باشند یا قسمت مهمی در موفقیت شما در زندگی تان باشند؟