امروز سومین جلسه کلاس زبان انگلیسی با حضور همه زبان آموزان، در ساعت ۱۶:۴۵ دقیقه و طبق روال همیشگی شروع شد. استاد  بعد از ورود و انجام حضور و غیاب، تکالیف در منزل را با کمک همه کلاس بررسی کرده و اشکالات و ابهامات را با هم برطرف کردند.
برای انجام هر یک از تکالیف، یک نفر  از زبان آموزان، آمادگی خود را اعلام می کرد. خوشبختانه می شد نبود ترس و استرس را در هر یک از آنها متوجه شد. و همه به صورت داوطلب و بدون هیچ زور یا اجباری در فعالیت های کلاس، شرکت می کردند.
به راستی دلیل این نبود استرس چه بود؟

تا قبل از آن تصورم از تمامی کلاس های زبان در اصفهان، خشکی جو کلاس و ترس و اضطراب در هنگام صحبت کردن و مکالمه برقرار کردن بود و تمام زمانی را که در کلاس حضور داشتم، به همین موضوع فکر می کردم. دلیل را در هیچ چیزی جز رفتار دوستانه استاد با شاگردانش نمی توانستم پیدا بکنم. استاد خود را هم سن آنها کرده بود و جو کلاس کاملا شاد و مبتنی بر رفاقت و سرگرمی بود.زبان آموزان در هر فعالیت به دنبال نمره یا پاداش نبودند و تنها می خواستند در کنار هم بیاموزند و بخنند. به صورت دست و پا شکسته انگلیسی صحبت می کردند و در حین پرسیدن یک جمله، چهار پنج کلمه دیگر را فرا می گرفتند. استاد با آرامش تمامی آنچه را که می خواستند بدانند را به صورت کاملا انگلیسی و با نوشتن فونتیک هر کلمه بر روی تخته، آموزش می دادند و نکته مهمی که می دیدم این بود که، زبان آموزان چیزی را که یاد می گرفتند در ذهن خود ثبت می کردند و به دنبال یادداشت برداری نبودند!
نکته مهم این موضوع این است که زبان آموز در حین یادگیری همه تمرکز خود را بر روی ثبت موضوع نمی گذارد و استرس از جا انداختن یک کلمه یا جمله را با خود در طول گفته های استاد حمل نمی کند بلکه خوب گوش می دهد و تمرین می کند و این خود می تواند از بسیاری از استرس های بی جا بر سر کلاس بکاهد.

مرور خاطرات

همیشه خاطرات نقش اساسی ای در زندگی ما انسان ها دارند و بیشتر مواقع با به یاد آوری بعضی از آن خاطرات، لحظه ها زنده میشوند و همیشه هم این فرایند بد نیست؛ حداقل در زمینه درسی! در رابطه با آموزش زبان نیز همین گونه است. مرور و یادآوری مطالب جلسات قبل، آمادگی بیشتری برای شروع جلسه جدید را فراهم می کند.

خب بهتر است به ادامه روند کلاس برگردیم. اولین ساعات کلاس با مرور مطالب جلسات قبل شروع شد به گونه ای که دانش آموزان با مشاهده کلیپ پخش شده با موضوع مشاغل، مطالب قبل را مرور کردند. کلمات بیشتری از مطالب ارائه شده در کتاب و متناسب با نیاز و سطح زبانی آنها در این کلیپ گنجانده شده بود. زبان آموزان از اینکه مطالب را به صورت کامل یاد گرفته بسیار خوشحال بودند و همگی سراپا گوش شده بودند تا بتوانند در ادمه ی این موضوع، مطالب جدید را فرا بگیرند.

خنده بر هر دردی دواست!

استاد در ادامه، آموزش لغات زبان انگلیسی با فلش کارت ها را از سر گرفت و همراه با فلش کارت های بزرگ و متناسب با موضوع کلاس، به کلاس برگشت.

بازی با فلش کارت ها!
این بازی سرگرم کننده آنقدر تکرار شد که همه زبان آموزان کاملا به معنی و تلفظ کلمات مسلط شدند. در ابتدا تلفظ اشتباه هر کدام از آنها، باعث خنده ی بقیه می شد و کم کم این خنده و شوخی ها جای خود را به یادگیری دادند. کلاس به طرز عجیبی سرگرم کننده شده بود و هر کدام که تلفظ صحیح را بکار می بردند، تشویق بقیه ر ا همراه خود داشتند. صدای خنده و خوشحالیشان تمام فضای آموزشگاه را پر کرده بود. و من خوشحال بودم که یک روز پاییزی دیگر را در این کلاس کاملا سرگرم کننده به سر می برم.

زنگ تفریح

کلاس همچنان با بر پایه بازی و سرگرمی ادامه داشت. استاد یک وقفه پانزده دقیقه ای به زبان آموزان داد اما در واقع این پانزده دقیقه، به مکالمه و صحبت کردن درباره موضوعاتی خارج از کلاس گذشت و باعث شد تا در این زمان به ظاهر استراحت، زبان آموزان را در صحبت کردن و فعالیت سرگرم کننده کلاس مشارکت بدهند.

رویاهایتان را در بیداری دنبال کنید…

در پایان

سرانجام باید از یک جایی به بعد ریسک کرد! و ریسک کردن در این کلاس نترسیدن از صحبت کردن و شجاعت در مکالمه برقرار کردن بود. و ماه عسل این شجاعت و اعتمادبنفس، برقراری یک مکالمه واقعی به صورت گروه های دو نفره و نمایشی در کلاس بود. تلاش آنها بی اندازه جای تشویق داشت. هر جایی را که نمی دانستند یا لغتی را فراموش کرده بودند با نگاهی به استاد، حل می کردند و استاد تمام وقت را با صبر و حوصله تمام کلاس را مدیریت می کرد.
پس از آن با نظر خود زبان آموزان، تعدادی از تمرین های بخش کتاب کار در منزل، به صورت گروهی انجام داده شد و این خود دلیلی شد، تا بتوانند حجم یادگیری شان را محک بزنند. برای این کار اصلا نیازی به اجبار نبود همه خود می خواستند در این فعالیت شرکت بکنند و خوشبختانه هیچکدام از آنها ترسی از اشتباه کردن نداشتند. چرا که اولین شرط موفقیت، درس گرفتن از اشتباهات است.

این کلاس راس ساعت ۱۸:۱۵ به صورت رسمی پایان یافت و من خوشحال بودم که در حین تهیه گزارش، توانسته بودم در یک بازی مهیج نیز شرکت کنم و یک ساعت و نیم از یک روز پاییزی ام را در کنار آنها انرژی کسب کنم. محیط های آموزشی یادگیری زبان تنها یک رابطه یک طرفه را نشان نمی دهند، بلکه ما می توانیم در کنار آموزش زبان، از زبان آموزان خود کسب تجربه کنیم، به نیازهای آنها پی ببریم، چگونگی ارتباط با آنها را فرا بگیریم و با دیدن و دیدن و دیدن، روش آموزشی درستی را در ارتباط با آنها بکار ببریم.
بهتر است گزارش خود را با این جمله زیبا به اتمام برسانیم: ” آدم های معمولی امید و آرزو دارند و اما آدم های موفق، برنامه و هدف! ” شما تا چه حد با این جمله موافق هستید؟